فرتوت

آنچه دیروز آقای رئیسی در صداوسیما به آن پرداختند بسیار متفاوت از آن چیزی بود که محمود احمدی‌نژاد به آن می‌پرداخت. من گفته‌های رئیسی را بسیار نزدیک به #واقعیت دیدم، هرچند باعث بالا رفتن هیجان نشد.


نطق‌های طوفانی محمود احمدی‌نژاد با راهبردهای مستدل و جدی ابراهیم رئیسی قابل مقایسه نبود.

نطق‌های احمدی‌نژاد حرف دل مردم بود اما نطق رئیسی با روزمره‌های مردم فرق داشت. احساس نمی‌کردی که در تاکسی نشسته‌ای. 

نطق احمدی‌نژاد با مصادیق مشخص بود اما نطق رئیسی ناظر به ساختارها و برای تغییر وضع موجود بود. 

نطق احمدی‌نژاد صفر و صدی و برای تحریک مردم بود. احمدی‌نژاد راه مقابله با فساد را قشون‌کشی و بیرون ریختن بخشی از جریان‌های فعال در اداره‌ی کشور اعلام می‌کرد. اما نطق رئیسی اشاره به وظایف و توانمندی‌های مدیریت قوه مجریه برای مقابله با این بحران داشت.

احمدی‌نژاد قائل به این بود که اگر هاشمی و تیمش از قدرت کنار بروند، دولت به طور کلی دامنش از فساد پاک می‌شود. اما رئیسی فساد را محصول و محصور در جریان خاصی اعلام نکرد.


مواجهه‌ی رئیسی با فساد اقتصادی مبتنی بر #عقلانیت بود اما مواجهه‌ی احمدی نژاد با فساد اقتصادی مبتنی بر #احساس. هرچند با نطق‌های #منطقی کسی تحریک نمی‌شود و اشک نمی‌ریزد، اما بسیار کارآمدتر از نطق‌های احساسی خواهد بود.


دیگر با نطق‌های آتشین قرار نیست دلمان خنک شود. ما انقلابیون احمدی‌نژاد از سر گذرانده هستیم. دلمان با مبارزه واقعی با مفاسد خنک می‌شود.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۴۸
علیرضا مهری

از جمله بروزات اقبال مردم به احمدی‌نژاد عکس‌هایی از احمدی‌نژاد است که بر در و دیوار خانه‌ی صاحبان اصلی انقلاب (مستضعفان) نقش بسته است. هرکسی شایسته‌ی این عشق و محبت نبوده و نیست. اما آیا این افراد و دوستداران دکتر احمدی‌نژاد عاشق چشم و ابروی او بودند؟

پاسخ مشخص است. نخیر. این مردم به خاطر شعارها و اقداماتی که او دنبال می‌کرد به او علاقه‌مند شدند. 

به خاطر احیای شعارهای عدالتخواهانه‌ی انقلاب 

به خاطر رفتار مناسبش با فراموش‌شدگان و حمایت از مستضعفین

به خاطر اقدامات و برنامه‌های اقتصادی که انجام داد

به خاطر مسکن مهرش

به خاطر یارانه‌اش

و این "به خاطر"ها همه تکرار شدنی است. این خصوصیات احمدی‌نژاد منحصر به فرد نیست.تقریبا همه‌ی این خصوصیت‌ها در کاندیدای جریان انقلاب وجود دارد. 

امیدوارم اراده و برنامه‌ی کاندیدای جبهه‌ی انقلاب به گوش صاحبان اصلی انقلاب برسد. هرچند که وزارت کشور و تیم حسن روحانی در حال برنامه‌ریزی برای قطع کردن صدای نیروهای انقلاب هستند. آنها از مناظره‌ی آزاد می‌ترسند، چون می‌دانند که مردم به راحتی وعده‌ی توخالی را از حسن نیت و دلسوزی تشخیص می‌دهند.

به امید روزی که محمود احمدی‌نژاد دیگر تنها امید مستضعفان نباشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۴۸
علیرضا مهری

مهم تر از جلسه‌ی ساعت 6؛ تقدیم به استاد ابولقاسم طالبی به خاطر بغض انقلابیش در یتیم خانه‌ی ایران


(زمان‌های نه چندان دور) وبا کل مملکت را فرا گرفته است. انگلیسی‌ها هم در وطن هستند اما تلفات نمی‌دهند. قطعا دارویی در اختیارشان هست و مردم دست‌شان از این دارو کوتاه است. انگلیسی است دیگر، برایش فرقی نمی‌کند که چند هزار دام تلف شوند یا انسان.


(همین چند سال پیش) تحریم مملکت را درگیر کرده است. تحریم‌کننده‌ها آمریکایی هستند و اساسا خودشان دارو را تحریم کرده‌اند تا فشار بر مردم ایران زیاد بشود. مسخره است اگر فکر کنیم آمریکا نمی‌خواهد دارو رو تحریم کند و کاری از دستش برنمی‌آید. آمریکایی است دیگر، برایش فرقی نمی‌کند که فروش گوشی در ایران متوقف شود یا چند هزار سرطانی و بیمار تلف شوند.


اما این بار دارو به دست مردم می‌رسد. هرچند کم و با هزینه‌ی بالا ولی می رسد. عده ای مشغول دورزدن تحریم‌ها هستند و جای شکرش باقی است که آمریکایی‌ها بر امورات کشور احاطه ندارند. فرق است بین دوران سرسپردگی و استقلال... هرچند هنوز با استقلال فاصله داشته باشیم.

سیامک نمازی


قهرمانی آمریکا مامور می شود که به ایران بیاید و گیر کار را شناسایی کند. از موسسات و اندیشکده‌های آمریکایی پول می‌گیرد و به ایران می‌آید. به واسطه‌ی اعتبارش با صدها فعال حوزه دارو مصاحبه می‌کند و اطلاعات با ارزشی جمع می‌کند. اصطلاحا گیر کار را پیدا می‌کند. 

حالا آمریکایی‌ها شروع به قلع و قمع مسیر انتقال دارو به ایران می‌کنند. و این سوال برایم بی پاسخ می‌ماند که چرا مردم ایران نباید با قهرمان آمریکایی‌ها آشنا بشوند.


قهرمانی که اتفاقا یک وطن فروش ایرانی الاصل است. یک آمریکایی ایرانی تبار


#سیامک_نمازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۵ ، ۱۰:۰۱
علیرضا مهری

سجاد محمدی*

 

نگاهی اجمالی به مسئله فساد و همچنین سوارکاری مسئولین

 

مکتب کوفی‌سم

کوفه شهری است که بعد از زمان پیامبر تاسیس شد. شهری که غالب افراد آن یا خواص بودند و یا هم عوامی از جنس مسلمان‌های پیش‌رو. شهر کوفه یکی از مهم‌ترین شهرهایی است که از نظر اجتماعی باید مورد بررسی قرار گیرد. چه می‌شود که مردم این شهر این چنین به فرزندان رسول خدا پشت کرده و دست به خیانتهایی بزرگ می‌زنند؟

علت اینکه مردم کوفه به بی وفایی شهره شدند در ذات این شهر یا ذات مردمان آن نهفته نبود. ایشان؛ مردمی بودند که زمانی در خط مقدم جهاد و مبارزه حضور داشتند. برای اسلام جانفشانی‌های بسیار کردند و مجاهدت‌ها نمودند. کوفه شهری بود که اتفاقا ماهیتی نظامی داشت و از اساس با همین هدف تأسیس شد. در فتوحات ایران و رُم؛ مردم کوفه نقش اول را ایفا کردند. همین مردم وقتی دیدند نتیجه آن همه مجاهده و جانبازی آنان، تبدیل به کاخ‌ها و عمارت‌های اشرافی و اسب‌های اصیلِ گران و کنیزکان زیبا و... می‌شود، به تدریج آن روحیه سلحشوری را از دست دادند. سپس اشرافی‌گری و دنیا دوستی خواص و بالادستی‌ها در آن‌ها نیز جاری شد. کوفه نه یک شهر در یک منطقه جغرافیایی، بلکه نماد یک فرهنگ انقلابی به استحاله رفته است. کوفه یک شهر نیست، یک اخلاق عمومی اجتماعی است که مردم هر انقلاب باید برای عدم ابتلاء به آن هر روز و هر شب آرمان های انقلاب را فریاد بزنند و برای اقامه عدالت با عزیزانشان در بیفتند. کوفه یک مسیر است، یک راه است و نه یک شهر!

 

مسئولین سوار بر مردم

«اظهار فقر و بیچارگی کافی است. این رفتارهای درویش مسلکانه وجهه جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است. زمان آن رسیده که مسئولین ما به "مانور تجمل" روی آورند. هرچند ما فقیر باشیم و اقتصادمان به سامان نباشد اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیر مسلمان "ملتی مفلوک" جلوه نکنیم لازم است تا "جلوه هایی از تجمل" در چهره کشور و مسئولین حاکمیتی رویت شود.»

خطبه های نماز جمعه هاشمی رفسنجانی/ 18 آبان 1368

 

«این‌قدر بحث از اختلاس و دزدی نکنید و روحیه مردم را خراب نکنید. وقتی که ما یک سدی را می‌سازیم و مثلا ده میلیارد خرج می‌کنیم ممکن است از قبل آن، پانصد میلیون هم اختلاس شود. اما این سد برای کشور می‌ماند و هیچ‌کس نمی‌تواند از این سد اختلاس یا دزدی کند.»

 گفتگوی هاشمی رفسنجانی با قدرت‌الله رحمانی/ منتشر شده در کتاب بی پرده با هاشمی،  ص 184

 

اگر امروز می‌بینیم در شرایطی که دولت ادعا می‌کند خزانه خالی است و پولی حتی برای تأمین یارانه مردم ندارد، در عین حال حقوق‌های آن‌چنانی، املاک این‌چنینی و از آن بزرگ‌تر رانت‌خواری‌ها و ویژه‌خواری‌های گسترده در بیش‌تر نهادها؛ البته با غلظت‌های مختلف وجود دارد و روز به روز در حال گسترش نیز می‌باشد و به طور خیلی خلاصه این‌که می‌بینیم جامعه امروز به سمتی می‌رود که در انتهای آن مسئولین نه خادم مردم که سوار بر آن‌ها خواهند شد و دیگر هیچ نسبتی بین مسئولین و مردم وجود نخواهد داشت دقیقا محصول همان تفکری است که آقای هاشمی در بدنه مسئولین تزریق کردند. چه بسیار مسئولینی که جنگ را دیده بودند و روحیه‌شان یک روحیه جهادی بود، اما بعد به تدریج شروع کردند به مال اندوزی. البته شواهد برای این ادعا بسیار است لکن در این مقال نمی‌گنجد.

از همین رو ریشه  این فساد سیستمی و نبود عزم جدی برای مبارزه با آن در سیستم جمهوری اسلامی ایران را باید پیرو همان مکتب کوفیسم، مکتب هاشمی‌سم نام نهاد. در این مکتب دیگر مسئولین خادمین ملت نیستند. اربابان مردم بوده و هر چقدر هم بخورند حق آن‌هاست. کار کرده‌اند و خدایگان مملکت هستند. مسئولین حق دارند سوار بر مردم شده و بتازند.

البته گفتنی است که قیاس مردم ایران و مردم کوفه، قیاسی است بسیار مضحک. نگارنده بنا به شواهدی ادعا می‌کند که فرهنگ و ارزش‌های مردم ایران هنوز تغییر جدی‌ای نکرده است و ارزش‌ها، همان‌هایی است که روزگاری برایش هزینه داده‌‌اند. یعنی هنوز آن استحاله‌ای که در زمان امام حسین(ع) در کوفه اتفاق افتاده بود رخ نداده است. هدف از اشاره به مکتب کوفی‌سم، تشریح سرانجام مسیری بود که اگر امروز با آن مبارزه نشود، همان بلایی را سر انقلاب خمینی(ره) می‌آورد که مکتب کوفی‌سم سر انقلاب محمد(ص) آورد و آن همان مکتب هاشمی‌سم است که در بالا اشاره شد. همان طور که اشاره شد، پیش از استحاله، ناامیدی مردم و مستضعفان به عنوان عوام جامعه از انقلاب است. همان‌هایی که بار اصلی انقلاب را به دوش می‌کشند. شاید بتوان کم رنگ شدن حضور مردم پایین شهر تهران در انتخابات مجلس سال 1394 را یکی از شواهد این ناامیدی دانست.  

 

چه باید کرد؟

اشرافیگری آن چیزی نیست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجویی و با امثال این‌ها علاجش کرد. خیلی سخت‌تر از این حرف‌هاست. این از جمله مقولاتی است که بایستی فضای عمومی کشور یعنی احساسات مردم، خواست مردم و به تعبیر رساتر  فرهنگ عمومی مردم آن را دفع کند تا این علاج شود. آن کسانی که به اشرافیگری گرایش دارند و دلشان برای زندگی اشرافی لک می‌زند یعنی خوردن و پوشیدن و زندگی کردن و مشی کردن به سبک اشراف و دور از زندگی متوسّط مردم، یکی از کارهایی که می‌کنند این است که این دید و ذهنیت را در مردم به‌وجود می‌آورند که این چیز خوبی است و ارزش است. لذا بر نخبگان جامعه و مقدم بر آن‌ها؛ بر تشکل‌های دانشجویی است که در خط مقدم نخبگان به راه افتاده و برای فرهنگ مردم فکری و عوام فکری بکنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۵ ، ۲۳:۴۹
علیرضا مهری

در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی اتفاقی در شبکه‌های اجتماعی افتاد که واقعی‌تر از بسیاری از موج‌های رسانه‌ای در شبکه‌های اجتماعی بود. تعدادی فیش حقوقی مربوط به مدیران دولتی منتشر شد و به سرعت در شبکه‌های اجتماعی بازنشر پیدا کرد. این بار مدیران دولتی برعکس موج‌های خودساخته‌ی قبلی مجبور به واکنش شدند. مقایسه کنید با مساعدت رئیس جمهور روحانی درخصوص اعزام مربی ورزشکار تنیس روی میز به مسابقات المپیک.

در این بین واکنش دولت به این موج با بی‌نظمی بسیاری همراه بوده است. در ابتدا برای کنترل مطالبات مردم سخنگوی دولت در لباس پاسخگویی از مردم عذرخواهی کرد. رئیس جمهور روحانی دستور برخورد با دریافت‌کنندگان حقوق‌های نجومی را صادر کرد.  اما وزیر بهداشت افشای فیش‌های حقوقی را اقدامی ضد انقلابی و ضد اسلامی و ضد انسانی نامید.

در بین این اظهارنظرهای رسانه‌ای که با هدف کنترل افکار عمومی صورت گرفت، چند مصاحبه وجود دارد که باید با دقت بیشتری به آن نگریست.

وزیر صنعت، معدن و تجارت اعلام کرده است که فیش‌های حقوقی با ارقام بالا در همه جای دنیا معمول است! این اظهارنظر در کنار سبک زندگی و وضعیت مدیریتی و دریافتی‌ها و ثروت خود وزیر باید مورد ارزیابی قرار بگیرد. وزیر همزمان عضو هیئت مدیره‌ی چند شرکت بزرگ فعال در حوزه‌ی پتروشیمی بوده و حجم سرمایه‌ای بالاتر از متوسط ثروت در کشور دارد. تحلیل همزمان این اظهارنظر و وضعیت وزیر صنعت نشان می‌دهد، این نگاه منحصر در شخص نعمت‌زاده نیست. با مختصات آقای نعمت زاده طبقه‌ای در کشور به وجود آمده است. در نزد این طبقه، اقدامی که صریحا غیرشرعی و غیرقانونی و گناه اعلام شده است؛ به واسطه‌ی معمول بودن در کشورهای دیگر تطهیر می‌شود. چه تضمینی وجود دارد که این طبقه که وارد حاکمیت و سیاستگذاری شده‌اند از منافع مردم در مقابل منافع گروه‌های منافع اقتصادی دفاع کنند؟ اگر تلاش برای حداکثر کردن منافع شخصی به جای تلاش برای تامین منافع مردم در کشورهای دیگر معمول باشد آیا اجرای آن توسط این طبقه دور از انتظار است؟

اولین موضع‌گیری‌ وزیر بهداشت به نوعی حمله به منتشرکنندگان فیش حقوقی بود. وی انتشار فیش‌های حقوقی را اقدامی ضدانقلابی، ضداسلامی و ضدانسانی نامید. موضع‌گیری که نشان‌دهنده‌ی ریشه‌ی نگاه وزیر بهداشت به این مسئله است. درحالی منتشرکنندگان این فیش‌ها با این صفات معرفی شدند که حتی بخش کوچکی از این نسبت‌ها به دریافت‌کنندگان این رقم‌های نجومی داده نشد.  بعد از کش و قوس‌های فراوان وزارت بهداشت با کمترین برخورد مواجه شد و ارقام دریافتی توسط پزشکان، قانونی به حساب آمد و وزیربهداشت در مصاحبه‌ای اعلام کرد که به این پرداخت‌ها در وزارت بهداشت ادامه خواهیم داد. از طرف دیگر شخص وزیر با انتشار فیش حقوقی خودش و اعلام اینکه تنها چندسالی است وارد دولت شده است، اذهان را به این سمت هدایت کرد که به روش و منش وزیربهداشت ایرادی وارد نیست. این وزیر پیش از این با اعلام ثروتش در فضای کشور حاشیه ایجاد کرده بود.

وزیربهداشت را می‌توان نماینده‌ی پزشکان نامید. وزیری که به گفته‌ی خودش سالهاست که در دل این جریان فعالیت می‌کند و بخش عمده‌ی ثروتش محصول فعالیت در این لباس است. سوالی که پیش می‌آید این است که وزیر به عنوان نماینده‌ی پزشکان وقتی در جایگاه وزارت و سیاست‌گذاری قرار می‌گیرد چه رفتاری از خود نشان می‌دهد؟ آیا انتظار دارید که وزیر منافع پزشکان را که خود عضوی از آنهاست به واسطه‌ی دفاع از حقوق مردم نادیده بگیرد؟ و سوال مهم‌تر، آیا هر نوع پرداختی که در قالب قانون باشد پذیرفته شده است و باید آن را پذیرفت؟ اگر روند فربه شدن طبقه‌ی پزشکان ادامه پیدا کند و شکاف بین این طبقه و دیگر اقشار مردم بیشتر شود، باز هم می‌توان مدعی بود که قوانین در راستای تحقق عدالت هستند؟ چه کسی قرار است توازن قوانینی که به دست خود پزشکان نوشته می‌شود را برقرار کند و برای تحقق عدالت دل بسوزاند؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۱۷
علیرضا مهری

سجاد محمدی*

خوب بود نیروی محترم انتظامی اشاره می کردند؛ آن کاغذ روی حصار که نوشته است «اتباع بیگانه» را ما(نیروی انتظامی) نزده ایم و «باد» آن را آورده و اتفاقاً به صورت کاملا اتفاقی روی حصار چسبانده است. یا مثلا «خطای چشم» کاربران فضای مجازی است و این نیز از دسیسه های آمریکای جهان خوار!

 

«ما که نمی‌‏توانیم این آواره‌‏ها را، خصوصاً این آواره‏‌هایى که از خود ما هستند، از اهواز آمدند، از- عرض بکنیم- خرمشهر آمدند، از این بلادى که مورد تعدى واقع شده است آمدند، از خوزستان آمده‌‏اند، بالاخره از جاهاى دیگر هم آمده ‏اند، و همین‌طور میهمان‌هایى که داریم، خوب افغانى هستند، مسلمان هستند، یا فرض کنید که عراقى هستند، یا بیچاره‌‏ها را از خانه‌‏های‌شان دور کردند، مال‌شان را بردند، خودشان را فرستادند این­جا. خوب، باید چه کرد با ­این­ها؟ نباید این­ها را پذیرایى کرد؟ ما مسلمانیم، آن­ها هم مسلمانند. ما باید از آن­ها پذیرایى کنیم. خدمت کنیم به آن­ها» (صحیفه امام، ج‏17، ص278)


خبری که تکذیب شد!


سه شنبه 16 شهریور 1395؛ نیروی انتظامی استان فارس، کشفیات خود طی 48 ساعت گذشته را در مجتمع انتظامی شهید فعال شیراز به معرض نمایش گذاشت. در بین خبرها و عکس‌های منتشر شده از این برنامه، تصاویری دیده می‌شود که تعدادی از شهروندان افغانستان با چشمانی بسته درون حفاظ آهنی نگهداری شده‌اند.         

اگر علت دست‌گیری این شهروندان؛ ورود غیر مجازشان بوده است، قطعا باید برخورد قانونی صورت گیرد و این مهاجرین به کشورشان بازگردانده شوند. به طور کلی فارغ از نوع ملّیت، خلاف قانون عمل کردن جرم است و خاطیان باید به سزای عملشان برسند. این مهم امری است بدیهی.           

اما روش برخورد با این مسئله باید به شیوه درستی انجام شود. سهل‌انگاری و سهل‌اندیشی مسئولین و همچنین سلیقه‌ای عمل کردنشان؛ همیشه برای جمهوری اسلامی ایران هزینه‌زا بوده است. برای نمونه؛ همین اشتباه فاحش چند مسئول نیروی انتظامی در برخورد با مهاجرین غیر قانونی افغانستانی، موجی از جوّ سازی‌ها و انتقادات غیر منصفانه را علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخته است. حال آن‌که نگاهی گذرا به صحیفه امام راحل(ره) و همچنین منویات رهبر انقلاب حاکی از آن است که سیاست جمهوری اسلامی ایران در مورد مسئله افغانستان به هیچ وجه آن‌چیزی که این روزها در رسانه‌ها گفته می‌شود، نیست. چه بسیار خدماتی که جمهوری اسلامی ایران بعد از انقلاب به مهاجران افغانستان و حتی خود کشور افغانستان داده است که با همین عملکردهای سلیقه‌ای به حاشیه می‌روند. 

البته که جمهوری اسلامی ایران در قبال این خدمات، منّتی بر کشور افغانستان و مهاجران آن نباید داشته باشد. چراکه به گفته رهبر انقلاب، برادران و خواهران افغانی؛ در همه مراحل انقلاب نقش ایفا کرده‌اند و بی شک در ثمرات این انقلاب نیز سهیم می‌باشند. برادران افغانستانی؛ در هشت سال دفاع مقدس حضور پر رنگی داشته‌اند. بعد از جنگ نیز در ساخت کشور همراه ایرانی‌ها بوده‌اند و اکنون نیز چه در داخل مرزها و چه در خارج مرزها همراه مردم ایران هستند.         

ناگفته پیداست که کوتاهی‌هایی نیز در مورد مسئله افغانستان صورت گرفته است و باید به طور جدی جبران شود. به عنوان مثال تاکید رهبر انقلاب بر اینکه نباید هیچ یک از فرزندان مهاجرین افغانستانی در ایران از تحصیل باز بمانند، حتی آن‌هایی که کارت اقامت ندارند و غیر قانونی وارد ایران شده‌اند می‌توانند در ایران درس بخوانند و رشد کنند، یک نمونه از  این کوتاهی‌هاست که باید هرچه سریع‌تر تحقق یابد.            

جالب است؛ شنبه(20 شهریور1395) در همین راستا نیروی انتظامی اعلام کرد که «اجرای طرح های امنیت اجتماعی در شیراز با درخواست مردم و به منظور برخورد با خرده فروشان مواد مخدر، سارقان مسلح، عادی، تحت تعقیب، اراذل اوباش و مجرمان فراری اجرا شده است. به گزارش مرکز اطلاع رسانی پلیس، این طرح‌ها با هماهنگی دستگاه قضائی اجرا شده و ماموران در جریان آن اقدام به دستگیری تعدادی از مجرمین و متهمین تحت تعقیب کردند و در این راستا به منظور اقدامات پلیسی و تحقیقات مرتبط با جرائم مربوطه دستگیرشدگان در زمین چمن یکی از مراکز انتظامی بصورت موقت تحت نگهداری پلیسی قرار گرفته و بلافاصله با حضور قاضی تعیین تکلیف شدند .»1

خوب بود نیروی محترم انتظامی(!) اشاره می‌کردند؛ آن کاغذ روی حصار که نوشته است «اتباع بیگانه» را ما(نیروی انتظامی) نزده ایم و «باد» آن را آورده و اتفاقاً به صورت کاملا اتفاقی روی حصار چسبانده است. یا مثلا «خطای چشم» کاربران فضای مجازی است و این نیز از دسیسه‌های آمریکای جهان‌خوار!     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۱۰
علیرضا مهری

سجاد محمدی*

«ما از کسانی که در زمینه‌ی برجام، شبانه روز واقعاً زحمت کشیدند و تلاش کردند، از آنها قدردانی میکنیم. بنده به برجام انتقاد دارم، ایراد دارم، این را هم گفته‌ام؛ هم به شماها گفته‌ام، هم در عَلَن گفته‌ام؛ منتها این ایراد به طرف مقابل است، ایراد به خودی نیست، ایراد به عناصر خودمان نیست، عناصر خودمان زحمت خودشان را کشیدند و همان‌قدر که میتوانستند کار کردند؛ طرف مقابل، طرف خبیثی است، طرف نامردی است.» 3/6/95

حقیقتا ایراد به خودی ها وارد نیست؟؟! چه کسانی بستر را برای بدعهدی امریکا فراهم کردند؟ مگر می شود عده ای به سمت مذاکره بروند و تمام خط های قرمزی که خود رهبری تعیین فرمودند را زیر پا بگذارند، بعد بگوییم ایراد از این ها نیست؟؟! حقیقتا این ها قصوری نکردند؟

آیا این سخن با بسیاری دیگر از بیانات در تناقض نیست؟

این قسمت از بیانات رهبر انقلاب که در دیدار با هیئت دولت بیان فرمودند، برایم؛ یادآور خاطراتی است از گذشته نه چندان دور. حمایت های معظم له از تیم مذاکره کننده، آن هم در زمانی که انتقادها به این تیم و منطق مذاکراتی­ شان از طرف منتقدین، به اوج خود رسیده بود. به عنوان مثال:

22/5/93: «در زمینه‌ ادامه‌ مذاکرات هسته‌ای، منع نمیکنیم و کاری که دکتر ظریف و دوستانشان شروع کردند و تا امروز هم خوب پیش رفتند دنبال می‌شود»

6/9/93: «هیئت مذاکره کننده ما حقّاً و انصافاً پرتلاش و جدّی هستند؛ ایستادگی می کنند، با منطق حرف می زنند، زیر بار حرف زور نمی روند، دارند کار می کنند؛ این را هم همه توجّه داشته باشند.»

در آن زمان، محاسبات ذهنی چه بسیار افرادی را که به هم ریخت. کسانی که نه تنها خود از جبهه منتقدین جدا شدند، بلکه منتقدین را هم یک مشت «دلواپسِ افراطیِ تندرو» خواندند. خواسته یا ناخواسته آب در آسیاب آن احزابی ریختند که اساسا نه از مذاکره چیزی می دانست، نه از منطق امام و رهبری و...، صرفا مامور شده بود که جماعتی را با برچسب زنی حذف کند. البته که اشتباهات این جماعت در فراهم کردن بستر برای این روزنامه ها و احزاب نیز نباید فراموش شود. 

مشکل آن جماعت «بیچاره» را این می دانستم که جزئی نگر هستند. به جای این که در مورد «استکبار»، «آمریکا»، «مذاکره» و... در کلام رهبری و امام غور کرده و «منطقشان» را دریابند، دچار «جزئی نگری» شده بودند. همین جماعت بیچاره بودند و هستند که وظیفه امروزشان را در بین یکی دو پاراگراف صحبت رهبری که در همان روز ایراد کرده بودند، جست و جو می کردند و صد البته که هنوز نیز مشغولند به همین روش! یک روز دکتر ظریف را خائن می دانند و چه فحش و فضاحتی که نثارش نمی کنند. روز دیگر مدافعش شده، برایش سینه چاک می کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۶
علیرضا مهری

دکتر حسین کچویان*
از سکوت اولیه و تعلل در موضع گیری در برابر فیش‌های حقوقی نجومی به هدف جلوگیری از آگاهی جامعه و حساسیت افکار عمومی نسبت به آن  تا واکنش‌های نادرست و انحرافی بعدی در برابر آن و طرح انواع ادله مختلف به منظور جلوگیری از فهم درست از موضوع و درک واقعیت مسئله توسط مردم و عدم اطلاع رسانی درباره چند و چون یا کم و کیف مدیران خاطی، همه و همه جز یافتن مفری برای اجتناب از برخورد با مشکل و مجازات خاطیان یا جبران دست‌اندازی‌ها به بیت المال چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟! این وضعیت و عدم حل و فصل نهایی آن تاکنون علی رغم گذر سه ماه، در حالی است که به واسطه آگاهی افکار عمومی و حساسیت مردم نسبت به مشکل، در تمام این مدت فشار مدام و فزاینده‌ای از سوی جامعه بر دولت برای برخورد و محاکمه یا تنبیه خاطیان و جبران ضرر و زیان‌ها وارد شده است.! حال چگونه می‌توان انتظار داشت که در فقدان حضور مردم و آگاهی یا حساسیت آنها، دولت رأسا با مسئله برخورد کند؟! چگونه است که وزیر محترم بهداشت یا اطلاعات آگاه‌سازی مردم از طریق افشاء فیش‌ها را هیاهو و جنجال می‌خوانند و آن را محکوم می‌کنند در حالی که با وجود همین آگاهی و مطالبه مردمی هم تاکنون اقدام خاصی برای برخورد با خاطیان از سوی دولت انجام نشده است؟!!


در برابر کسانی که حل مشکل یا اصلاح آن را بی‌نیاز از طرح آن در فضای عمومی می‌دانند یا این اقدام را جنجال و هوچی گری غیراخلاقی قلمداد می‌کنند، دو احتمال یا پاسخ متصور است. این چنین موضعی یا به معنای فقدان حداقل آگاهی اجتماعی لازم برای فهم این‌گونه پدیده‌ها و چاره جویی آن است یا اینکه بایستی آن را موضعی جدلی برای تخریب مسئله و در نتیجه فرار از پاسخگویی و برخورد با آن دانست. 
 از سویی در فرض اول نمی‌توان موضع طفره از قبول مشکل و برخورد با آن را به صاحب این دیدگاه نسبت داد، از سوی دیگر و در حالت دوم نمی‌توان از حکم به عدم اعتقاد و صاحب این نگاه به وجود مشکل و یا انکار وجود مشکل اجتناب کرد.


کسانی که حتی آگاهی اندکی از مسائل اجتماعی و شیوه‌های برخورد یا اصلاح آن دارند، به سادگی و به روشنی می‌دانند که مواجهه و چاره‌جویی اینگونه از آسیب‌های اجتماعی بدون درگیری افکار عمومی و بسیج مردمی ناممکن است. حتی در مورد آسیب‌های اجتماعی یا مشکلاتی به مراتب ساده‌تر و با حساسیت کمتر که به طبقات بالا یا صاحبان قدرت و ثروت ارتباط نمی‌یابد، بر فرض وجود اراده برخورد از سوی حاکمیت یا دولت،  بدون پیدایی حساسیت عمومی و شکل گیری دید یا نگاه منفی در نزد بخش اعظم مردم یا جامعه، مواضع غلبه ناپذیر و دشواری بر سر راه هرگونه برخورد اصلاحی ظهور می‌کند که به اشکال مختلف یا از آن جلوگیری کرده و یا آن را منحرف ساخته و با اغواگری و فریب به سمت نتیجه دلخواه نظیر ظاهر‌سازی یا برخورد صوری می‌کشاند. حال اگر موضوع یا مشکل به قدرتمندان و متنفذان جامعه، خواه در درون حکومت یا بیرون از آن مرتبط باشد، خاصه اگر پای سیاستمداران و یا حاکمیت و قوای مختلف آن در میان باشد، اساساً نزدیکی به مشکل و طرح آن نیز با موانع بسیاری روبرو خواهد شد، چه رسد به برخورد با آن و اصلاح مشکل یا مجازات خاطیان! آیا صحت این حقیقت، به جز همین مشکلی که اکنون کشور درگیر آن است ـ یعنی همین قضیه فیش‌ها ـ به دلیل و یا شواهد دیگری نیاز دارد تا پذیرفته شود.؟!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۵۵
علیرضا مهری

نویسنده: دکتر حسین کچوئیان*


از زمان افشای فیش های حقوقی مسئله دار مدیران دولتی و شبه دولتی تاکنون شاهد واکنش های مختلفی نسبت به این معضله بوده ایم. از این میان، واکنش و موضع گیری دولتی ها و نیروهای همسو با دولت بیش از همه سوال برانگیز و بلکه مسئله ساز بوده است. این واکنش ها و موضع گیری ها به شکلی است که تردید اساسی در نیت و قصد آنها در برخورد با این معضل به وجود آمده است. اینطور به نظر می رسد که آنها از طرق مختلف تلاش می کنند به نحوی یا از طریق برخوردهای نمایشی و یا از طریق خسته کردن افکار عمومی یا منحرف ساختن آن با گذر زمان آن را به طاق نسیان و فراموشی بسپارند. در بهترین حالت نیز اگر آنها را واجد نیت جدی و قصد واقعی برای برخورد فرض کنیم، نوع واکنش ها و اقداماتی که به عنوان چاره جویی انجام می دهند با توجه به تلاش شدید برای جمع کردن فوری مسئله، گویای این است که درک عمیق و همه جانبه ای از مشکل نداشته و می خواهند با کمترین هزینه و دردسر بدون برخورد اساسی و تنبیهی با خاطیان و صرفا با چند استعفا و تغییراتی در حقوق و دستمزد ختم موضوع را اعلام کنند.


    نوع مواجهه دولت از صدر تا ذیل، هم از جهت محتوای استدلال ها و هم از جهت ظاهر یا وجه صوری، از مشکلات عدیده، جدی و غیرقابل اصلاح رنج می برد. اگر از جهت ظاهر و صورت مسئله به واکنش ها یا مواضع آنها نگاه شود آن را پر از تناقض، نارسایی و ابهام خواهید یافت. حس یا فهمی که از نگاه به رفتار دولتی ها و نیروهای همسو با آنها به دست می آید، به در و دیوار زدن خود، آسمان و ریسمان بافتن و دشنام یا انتقاد از زمین و زمان است. درواقع این ویژگی تنها خصیصه ثابت، یکنواخت و پایدار واکنش ها و مواضع آنهاست. غیراز این مورد ما با تنوع و تکثر واکنش ها و موضع گیری ها از محکومیت شداد و غلاظ مدیران خاطی تا دفاع افراطی از آنها نظیر مظلوم خواندن و یا تکریم آنها به عنوان سرمایه های ملی در اظهارات و برخوردهای دولتیها مواجه هستیم که به صورت پاندولی و موجی با افت و خیز، از یک سوی این مواضع ناسازگار تا سر دیگر آن بسته به شرایط یا اوضاع و احوال اجتماعی در چرخش و دوران است. 

    درک چرایی این تناقض ها و چرخش های مختلف از قطب منفی به قطب مثبت چندان نیاز به تعمق و تلاش ندارد. سکوت و تعلل دولتی ها و مجموعه های همسو با آنها در محافل رسانه ای و یا گروه های سیاسی اولین واکنش آنها به افشای فیش ها بود. در این مرحله اظهارات آقای روحانی در جلسه هیئت دولت را داریم که مردم و منتقدین را از تبدیل مسئله ای کوچک و محدود به چند نفر به مسئله ای ملی برحذر می دارد. ناخشنودی از افشای فیش و تلاش برای انحراف اذهان عمومی از توجه و پیگیری آن که در اظهارات رئیس جمهور منعکس بود در حقیقت تنها موضع ثابت این مجموعه بود، حتی پس از موضع گیری علنی مقام معظم رهبری و انتقادات تند و ریشه ای ایشان در این زمینه که دولت و همراهان را مجبور به قبول مشکل و اهمیت آن کرد، این موضع تا پایان بدون تغییر باقی ماند. تنها چیزی که تغییر کرد این بود که پس از موضع گیری رهبری و تذکرات جدی ایشان به رئیس جمهور برای پیگیری مسئله و افشای فیش های تازه، امکان بی اهمیت تلقی کردن آن از بین رفت. به همین دلیل به سیاست «کی بود کی بود من نبودم» برای انحراف اذهان عمومی و فراموشی یا حساسیت زدایی از آنها روی آوردند. عدم قبول مسئولیت اعطای جواز حرام خوری از بیت المال و احاله مسئولیت آن به دولت قبل به عنوان سیاست ثابت همه ساله دولت آقای روحانی و دوستان ایشان در مواجهه با نارسائی ها و مشکلات در اینجا نیز کارآ به نظر آمد و به کار گرفته شد. در مرحلة بعد در همین مسیر برای کاهش فشارها و انحراف اذهان از مسئول واقعی، راهکار آلوده سازی سایر قوا و حتی نهادهای تحت نظر رهبری نیز به این سیاست ضمیمه شد. نامه آقای جهانگیری به رهبری و درخواست ایشان برای الزام نهادهای مرتبط با رهبری به همراهی با دولت به همین منظور نوشته شد یا اینکه چنین اثری داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۵۱
علیرضا مهری

بعد از اعدام مهدی هاشمی فضا آرام شده بود. آرامشی که نوید وحدت در بین نیروهای انقلاب را می‌داد. اما خیلی زود واقعیت‌هایی که در پس صحنه‌ی مدیریت کشور بود رخ نمایید. منتظری عزل شد و امام مسئولیت این اقدام را برعهده گرفت و به وظیفه‌اش عمل کرد.

"تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعى کنند تحت تأثیر دروغهاى دیکته شده که این روزها رادیوهاى بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش مى‏کنند نگردند"1 اما منتظری ساده‌لوح بود یا خیانتکار؟

"واللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولى در آن وقت شما را ساده لوح مى ‏دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولى شخصى بودید تحصیل کرده که مفید براى حوزه ‏هاى علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگرى دارم و مى ‏دانید که از تکلیف خود سرپیچى نمى‏ کنم."2

حل مسئله‌ی مدیریت

همه چیز از انتخاب منتظری به نیابت از امام شروع می شود. انتخابی که مخالف نظر امام و برخی از دلسوزان نظام بود اما متاسفانه با مصلحت‌اندیشی‌های برخی از مسئولین انجام شد. امام پیام داده بود که این بحث مطرح نشود اما گوش برخی از مسئولین برای شنیدن دستورات صریح امام، کمی سنگین شده بود.

جلسه‌ی 26 تیر 64 مجلس خبرگان جلسه‌ی متفاوتی بود. منتظری به عنوان قائم مقام رهبری انتخاب شد. در ساعاتی که نمایندگان در مجلس مشغول تایید ایشان به عنوان قائم مقام بودند امام مشغول فکرکردن بود. امام به این فکر می‌کرد که در قبال بی‌توجهی برخی به دستوراتش در مورد عدم طرح موضوع قائم مقامی چه واکنشی نشان دهد. آیا در برابر مسئولیت یافتن یک فرد ساده‌لوح که مدیر و مدبر هم نیست باید سکوت کرد؟ امام به جمع‌بندی می رسد و سالها بعد در پیام منتظری می نویسد:

"هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در این زمینه هر دو مثل هم فکر مى‏ کردیم. ولى خبرگان به این نتیجه رسیده بودند؛ و من هم نمى ‏خواستم در محدوده قانونى آنها دخالت کنم."3

دخالت در محدوده قانونی برای امام خط قرمز است. اما تحلیل امام این بود که منتظری ساده لوح است اما اجماع مسئولین نظام مقدس جمهوری اسلامی می تواند ضعف ایشان در مدیریت کشور را پوشش بدهد. اما این طور نشد.

"در مورد رهبری آقای منتظری نیز، تا آنجا که وی را ساده‌لوح و فاقد مدیریت و تدبیر می‌دانست، با اصرار مدیران ارشد کشور به این جمع‌بندی رسید که همراهی و همکاری آنان با وی، خلا بی‌تدبیری و سادگی او را پر خواهد کرد؛ اما حوادث بعدی اثبات کرد که مشکل بیش از این است." 4

سیاست اول در مواجهه با عالم ساده‌لوح اتخاذ می‌شود اما باید دید این سیاست تا چه میزان کارایی دارد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۰
علیرضا مهری